عاشق ومعشوق
86/10/13 :: 11:45 صبح
گریه هام و نمی بینی
غصه هام و نمیدونی
فریاد قلب زخمیم و از تو چشام نمی خونی
فرقی برات نمیکنه که من بمونم یا برم
حتی دلت نمی سوزه که پیشه چشمات بمیرم
که پیشه چشمات بمیرم
انقده دل شکسته ام
از این زمونه خسته ام
تو از پیشم رفتی و من
هنوز به پات نشسته ام
هنوز به پات نشسته ام
86/10/13 :: 11:42 صبح
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او
دیدم غم است
ای دوستانه بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی
هر شب به من سر میزند..!
***
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که میایی به سراغم دیگر نفسی نیست
****
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
86/10/8 :: 3:27 عصر
کر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم
منت عشق از نگاه پر شرارت می کشم
ناز چندین ساله چشم پر خمارت می کشم
تا نفس باقی است اینجا انتظارت می کشم
86/10/7 :: 4:1 عصر
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگاه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بی جاه و تباه
می برم تا زتو دورش کنم
زتو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده بگورش کنم
تا از این پس نکند یاد وصال
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
4688
4
0
:: لینک به وبلاگ ::
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::
:: موسیقی وبلاگ ::